امروز چهارشنبه ۱۷ اردیبهشت ۱۴۰۴
دسته بندی سایت
محبوب ترین ها
پرفروش ترین ها
پر فروش ترین های فورکیا
پر بازدید ترین های فورکیا
برچسب های مهم
پیوند ها
روزی بود و روزگاری و شهری بود به اسم “علی آباد” که چنین بود و چنان… تا آن روز که همه ی مردم این شهر از بهار و پاییز، طلوع و غروب و خلاصه از این که بهارها، این همه صدای پرنده و چرنده توی گوشهاشان زنگ بزند و پاییزها این همه برگ زردجمع کنند، جانشان به لبشان رسید، آمدند و هر چه آهن پاره و بادیه و بشقاب و کف گیر داشتند ریختند توی یک کورهی بزرگ بزرگ و دادند دست فلز کارهای شهر. آنها هم نشستند و یک تاق گندهی ضربی درست کردند برای سقف شهر، با دویست سیصد تا هواکش، و همهی خانهها، چراغهای آویزی و زنبوری و مهتابی را آوردند، خرد کردند و دادند یک کرهی بزرگ درست کردند و یک روز با سلام و صلوات بردند زیر تاق شهرشان آویزان کردند وبرق قوی و خیره کننده ای را دواندند توش. آن وقت بود که رفتند سراغ درختها و پرنده ها و اعلامیه پشت اعلامیه که:
«هر یک از آحاد مردم این شهر موظف و مکلف است که در اسرع وقت یکی از اشجار شهر را ریشه کن کرده به خارج شهر حمل کند و الا طبق تبصرهی…مادهی…»
حکم، حکم زور بود، اگر آنجا بودی می دیدی که چطور یکی یکی مردم با بیل و کلنگ و اره و مته افتاده اند [بودند] به جان چنارهایی که سالهای سال، بهارها سبز می شدند و پاییزها برگهاشان را که مثل پنجهی سر گلدستهها بود، ولو میکردند توی خیابانها، و یا صف دراز مردم را می دیدی که چطور درختها را کول کرده بودند و از دروازهای شهر می بردند بیرون و بچه ها و پیرزنها هم گلدانهای بزرگ و کوچک نرگس و یاس را می ریختند توی گودالهای بیرون شهر.
مبلغ واقعی 40,571 تومان 30% تخفیف مبلغ قابل پرداخت 28,400 تومان
برچسب های مهم